(اصلا به خودتون فشار نیارین چیز خاصی نیست)
این که میگن شب که میشه ادم تازه بدبختیاشو یادش میاد ولی خیلی حقهㅠㅠ
چرا واسه من مثل شما توی مدرسه اتفاق خفنی نمیفته که بیام با ذوق بشینم یه ط(ت)ومار بنویسم راجبش؟ㅠㅠ
چرا من اینجوریم که کلی درس دارم و نمیخونم و خودمو اینطوری قانع میکنم که اوکیه بابا فردا تو مدرسه میخونیش؟ㅠㅠ
چرا این معلم گوزو یه روز قبل کلاس میاد میگه برید فلان ستون و فلان ستون جدول تناوبیو حفظ کنید فردا امتحان میگیرم؟اخه زنیکهه کدوم سگی روز قبل امتحان میاد اعلام میکنه "عزیزانم راستی میدونستید میخام ازتون امتحان بگیرم؟"ㅠㅠ
و چرا من نمیشینم بخونم که حداقل نماداشونو عدد اتمیاشونو بلد باشم؟ㅠㅠ
چرا احساس میکنم به عنوان اولین پست وب انقدر کصشره؟ㅠㅠ
چرا اصلا و ابدا دلم نمیخواد مدرسه برم و دوست دارم با دوستامم قطع ارتباط کنم؟ㅠㅠ
چرا رونا و هانا و کت و لی لی و جیوو و بقیتون تو مدرسمون نیستین؟بخدا مینشستم سگ میزدم ک هرروز ببینمتونㅠㅠ
چرا حیاط خونه خالم اینا پر پیشیه که میزارن نازشون کنیم؟من دارم نمیتونمㅠㅠ
چرا نمیشینم درس بخونم؟ㅠㅠ
*سوال بالاㅠㅠ
*سوال بالاㅠㅠ
این چه کوفتیه من هی استفاده میکنم؟ "ㅠㅠ" ㅠㅠ
از این زندگی بدم میاد
ولی بخش توضیحات وبم>>>>>